کنی گر رو به صحرا روی صحرا از قصاب کاشانی غزل 180

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

کنی گر رو به صحرا روی صحرا می‌شود آتش

1 کنی گر رو به صحرا روی صحرا می‌شود آتش بشویی گر به دریا روی، دریا می‌شود آتش

2 چو بر دل بگذرد یاد رخت عالم خبر دارد به هر جایی که افتد زود رسوا می‌شود آتش

3 گرفتارم به دست تندخوی شعله‌بالایی که برخیزد چو از جا تا ثریا می‌شود آتش

4 دل سرگشته را در آرزوی دیدن رویت چه شد امروز اگر آب است فردا می‌شود آتش

5 مبادا تا کسی هم‌صحبت روشن‌دلان گردد چون بر آیینه افتد گرم سودا می‌شود آتش

6 رفاقت کردن ناجنس چون سنگ است و چون آهن چو با هم آشنا گردند پیدا می‌شود آتش

7 چنان از سینه‌ام قصاب برق آه می‌ریزد که گر در بحر آب افتد سراپا می‌شود آتش

عکس نوشته
کامنت
comment