- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کلی را سر از زخم ناسور بود ز خارش توانش ز تن دور بود
2 کنار یکی نهر، خارید سر کلاهش فتاد اندر آن نهر در
3 بجنبید و بشتافت بر طرف آب ولی آب را زو فزون بُد شتاب
4 کله گه بغلتید و گه شد به اوج به فرجام گم گشت در زیر موج
5 چو نومید شد کل ز صید کلاه برون قاه قاه و درون آه آه
6 به یاران چنین گفت: کاین رشک لاخ برای سرم بود لختی فراخ