-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد
2 مو بمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد
3 حیف از اشکم که چون ریگ روان بیحاصلست شمع از یکقطره نخل شعله را سیراب کرد
4 با همه دریا کشی مستی نمی دانم که چیست گریه از بس بیتو آبم در شراب ناب کرد
5 از پی بیداری شبهای وصل آمد بکار شرمسار از یاری بختم که چندین خواب کرد
6 کلبه ویران من خواهد بآبادی رسید کز پی تعمیر او سیلاب گل در آب کرد
7 حسن چون دل را برد از ما چه می آید کلیم بر سر ویرانه نتوان جنگ با سیلاب کرد