1 کافر عشقم و سودای بتانم دین است زاهد از حق مگذر دینی اگر هست این است
2 روز نوروز خط سبز و لب نوشین است مژده ایدل که بهار آمد و فروردین است
3 بتمنای طبیبی که ببالین آمد شب و روزم سر سودا زده بر بالین است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 قاسم آن نوباوۀ باغ حسن گوهر شاداب دریای محن
2 شیر مست جام لبریز بلا تازه داماد شهید کربلا
1 از پس قتل خدیو مستطاب آمد از گردون یکی مشگین غراب
2 پر فرو برد اندران خون رطیب شد به یثرب باز نالان با نعیب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به