- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم کز شرم نتوانم نگاهی جانب قاتل کنم
2 چون رشکم آید زین و آن گیرم سراغت هر زمان هرگه تو را ای دلستان خواهم نشان از دل کنم
3 در بزم اغیار ای صنم در بزم ننهادم قدم یا نقد جان از کف دهم یا کام دل حاصل کنم
4 با آنکه امید وصال از وی بود امری محال از سادگی هر ماه و سال این فکر بیحاصل کنم
5 مایل چو با بیگانگانت دیدم ای ناآشنا زین حیله رفتم تا تو را با خویشتن مایل کنم
6 ساقی بده جامی از آن صافی که باشد قوت جان تا زنگ اندوه جهان از لوح دل زایل کنم
7 دانم (سحاب) آخر مرا آید به بالین از وفا اما نمیدانم چه با این مرگ مستعجل کنم