-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی در روزن جان تابی چون ماه ز بالایی
2 زان ماه پرافزایش آن فارغ از آرایش این فرش زمینی را چون عرش بیارایی
3 بس عاقل پابسته کز خویش شود رسته بس جان که ز سر گیرد قانون شکرخایی
4 زین منزل شش گوشه بیمرکب و بیتوشه بس قافله ره یابد در عالم بیجایی
5 روشن کن جان من تا گوید جان با تن کامروز مرا بنگر ای خواجه فردایی
6 تو آبی و من جویم جز وصل تو کی جویم رونق نبود جو را چون آب بنگشایی
7 ای شاد تو از پیشی یعنی ز همه بیشی والله که چو با خویشی از خویش نیاسایی
8 در جستن دل بودم بر راه خودش دیدم افتاده در این سودا چون مردم صفرایی
9 شمس الحق تبریزی پالود مرا هجرت جز عشق نبینی گر صد بار بپالایی