جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

فرست از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3106

غزل 3106 ام از 6329 غزلیات

فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری

1 فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری بدان نشان که مرا بی‌نشان همی‌داری

2 بدان نشان که به هر شب چو ماه می‌تابی ز ابر دل قطرات حیات می‌باری

3 چه قطره‌هاست که از حرف عشق می‌بارد ز گل گلی بفزاید ز خار هم خاری

4 میان خار و گل این سینه‌ها چو بلبل مست ضمیر عشق دل اندر سحر به سحر آری

5 هزار ناله کنم لیک بیخود از می عشق چو چنگ بی‌خبرم از نوا و از زاری

6 از آن دمی که صراحی عشق تو دیدم تهی و پر شده‌ام دم به دم قدح واری

7 میان جمع مرا چون قدح چه گردانی چو شمع را تو در این جمع در نمی‌آری

8 مرا بپرس که این شمع کیست شمس الدین که خاک تبریز از وی بیافت بیداری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری

شاعر شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری چه کسی است ؟

شاعر شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری چیست ؟

قالب شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری غزل است

مضمون اصلی شعر فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر