1 جانی ست مرا ز غم شماری در وی اندیشه فشانده خارزاری در وی
2 هر پاره دل که ریزد از دیده من یابند نفس ریزه چو خاری در وی
1 نقشی ز خود به راهگذر بستهایم ما بر دوست راه ذوق نظر بستهایم ما
2 با بنده خود این همه سختی نمیکنند خود را به زور بر تو مگر بستهایم ما؟
1 چشمم از ابر اشکبارترست از عرق جبهه بهارترست
2 گریه کرد از فریب و زارم کشت نگه از تیغ آبدارترست
1 مدام محرم صهبا بود پیاله ما به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما
2 زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه گداز ناله ما آبیار ناله ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به