ای جان فدای جمله از ابراهیم شاهدی دده غزل 110

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

ای جان فدای جمله به شمشیر جنگ تو

1 ای جان فدای جمله به شمشیر جنگ تو کس در جهان ندید سواری به تنگ تو

2 تا زد کمان ابروی تو تیر غمزه را این بس ولی که گشت نشان خدنگ تو

3 گر همچوعود سوزم و چون نی فغان کنم نبود خلاص رشته جان را ز چنگ تو

4 فارغ شدی دماغ ز بوی گل و بوی گل وسمن گر یار هر یکی نشدی آب و رنگ تو

5 چون شیشه ایست این دل پر خون شاهدی او را کجاست تاب دل همچو سنگ تو

عکس نوشته
کامنت
comment