1 جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر
2 از باده بسی ساغر فربه کن هر لاغر هر چند سبک دستی ای دست از آن زوتر
3 ای بر در و بام تو از لذت جام تو جانها به صبوح آیند من از همگان زوتر
4 سودای تو میآرد زان می که نه قی آرد از سینه به چشم آید از نور عیان زوتر
دیدگاهها **