-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد
2 بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد
3 مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد
4 ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد
5 در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نه بندد
6 ننمائی از رخانرا نگشائی ار لبانرا از خار گل نروید در نی شکر نبندد
7 آنکسکه دید رویت میخورد از سبویت غیر تو در ضمیرش صورت دگر نه بندد
8 رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد
9 سودای شعر گفتن از تست در سر فیض آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد