-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان بیلقای مهدی ذوقی چنان ندارد وانکس که این ندارد حقا که آن ندارد
2 ذوقی چنان ندارد بیخدمتش عبادت بیخدمتش عبادت ذوقی چنان ندارد
3 با هیچ کس نشانی از حضرتش ندیدم یا کس خبر نبخشد، یا او نشان ندارد
4 در سرّ غیبت او بس عقلها فرو ماند دردا که این معما شرح و بیان ندارد
5 عمری که بیحضورش بگذشت اهل دل را ماند به جوی بیآب یا تن که جان ندارد
6 مثل تو پادشاهی، معصوم لوحش اللّه چشم جهان ندیده، دور زمان ندارد
7 گرچه بسی ز وصلش ای فیض بینصیبند کس مبتلای حرمان چون من گمان ندارد