1 جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد این دو که هر دو یکیست جز که همان یک مباد
2 فرد چرا شد عدد از سبب خوی بد ز آتش بادی بزاد در سر ما رفت باد
3 گشت جدا موجها گر چه بد اول یکی از سبب باد بود آنک جدایی بزاد
4 جام دوی درشکن باده مده باد را چون دو شود پادشاه شهر رود در فساد
5 روز فضیلت گرفت زانک یکی شمع داشت هر طرفی شب ز عجز شمع و چراغی نهاد
6 گر چه ز رب العباد هر نفسی رحمتست کی بود آن دم که رب ماند و فانی عباد
دیدگاهها **