جوانا ره طاعت امروز گیر از سعدی شیرازی بوستان 4

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

جوانا ره طاعت امروز گیر

1 جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید ز پیر

2 فراغ دلت هست و نیروی تن چو میدان فراخ است گویی بزن

3 قضا روزگاری ز من در ربود که هر روزی از وی شبی قدر بود

4 من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که در باختم

5 چه کوشش کند پیر خر زیر بار؟ تو می‌رو که بر بادپایی سوار

6 شکسته قدح ور ببندند چست نیاورد خواهد بهای درست

7 کنون کاوفتادت به غفلت ز دست طریقی ندارد مگر باز بست

8 که گفتت به جیحون در انداز تن؟ چو افتاد، هم دست و پایی بزن

9 به غفلت بدادی ز دست آب پاک چه چاره کنون جز تیمم به خاک؟

10 چو از چابکان در دویدن گرو نبردی، هم افتان و خیزان برو

11 گر آن بادپایان برفتند تیز تو بی دست و پای از نشستن بخیز

عکس نوشته
کامنت
comment