جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عیسی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2617

غزل 2617 ام از 6329 غزلیات

عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی

1 عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی لاهوت ازل را از ناسوت تو بنمایی

2 ایمان ز سر زلفت زنار عجب بندد کز کافر زلف خود یک پیچ تو بگشایی

3 ای از پس صد پرده درتافته رخسارت تا عالم خاکی را از عشق برآرایی

4 جان دوش ز سرمستی با عشق تو عهدی کرد جان بود در آن بیعت با عشق به تنهایی

5 سر عشق به گوشش برد سر گفت به گوش جان کس عهد کند با خود نی تو همگی مایی

6 چندانک تو می‌کوشی جز چشم نمی‌پوشی تا چند گریزی تو از خویش و نیاسایی

7 جان گفت که ای فردم سوگند بدین دردم سوگند بدان زلفی عاشق کش سودایی

8 کان عهد که من کردم بی‌جان و بدن کردم نی ما و نه من کردم ای مفرد یکتایی

9 مست آنچ کند در می از می‌بود آن به روی در آب نماید او لیک او است ز بالایی

10 تبریز ز شمس الدین آخر قدحی زو هین آن ساقی ترسا را یک نکته نفرمایی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی

شاعر شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی چه کسی است ؟

شاعر شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی چیست ؟

قالب شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی غزل است

مضمون اصلی شعر عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر