- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهوت ار جانت بارّه باز کند بر تو کارِ بتان دراز کند
2 گرچه از چهره عالم افروزند از شره دل درند و جان دوزند
3 همه در بند کام خویشتند عاشقان پیششان همه شمنند
4 از پی دردی روانها را چشمشان رخنه کرده جانها را
5 ببرند آبروی دولت جم زان دو زلف و دو ابروی پر خم
6 بر دو رخ زلفها گوا دارند که نیند آدمی پری مارند
7 همه دیوند و ظن چنان دارند که ز حورا شرف همان دارند
8 مار با گیسویند مشتی تر زهر در یشک و مهره نی در سر
9 کرده از قفل زلف مرغولان بهر دولی و فتنهٔ دولان
10 صدهزاران کلید با زنجیر همه بر چین چو روی بدر منیر
11 جعد مقتول جان گسل باشد زلف مرغول غول دل باشد
12 زین نکویان یکی ز روی عتاب پشت غم را خمی دهد ز نهاب