شهوت از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 11

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

شهوت ار جانت بارّه باز کند

1 شهوت ار جانت بارّه باز کند بر تو کارِ بتان دراز کند

2 گرچه از چهره عالم افروزند از شره دل درند و جان دوزند

3 همه در بند کام خویشتند عاشقان پیششان همه شمنند

4 از پی دردی روانها را چشمشان رخنه کرده جانها را

5 ببرند آبروی دولت جم زان دو زلف و دو ابروی پر خم

6 بر دو رخ زلفها گوا دارند که نیند آدمی پری مارند

7 همه دیوند و ظن چنان دارند که ز حورا شرف همان دارند

8 مار با گیسویند مشتی تر زهر در یشک و مهره نی در سر

9 کرده از قفل زلف مرغولان بهر دولی و فتنهٔ دولان

10 صدهزاران کلید با زنجیر همه بر چین چو روی بدر منیر

11 جعد مقتول جان گسل باشد زلف مرغول غول دل باشد

12 زین نکویان یکی ز روی عتاب پشت غم را خمی دهد ز نهاب

عکس نوشته
کامنت
comment