1 جانا کجا شدی که ز بهر تو غم خوریم هر ساعت از غمان تو آشفته دلتریم
2 لیلی دیگری تو به خوبی و دلبری ما در غم فراق تو مجنون دیگریم
3 ما را به عشقت اندر بیکار شد دو دست یک دست بر دلیم و دگردست بر سریم
1 ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما به دلبری دل ما را همی زنی یغما
2 چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
1 از دولت عالی به سعادت ستدم داد زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد
2 جون دجلهٔ بغداد مرا بود دو دیده دجله بشد و خانهٔ منگشت چو بغداد
1 خلعت سلطان عالم آفتاب دین و داد بر بهاء دین یزدان فرخ و فرخنده باد
2 نجم دولت، میر نواب عجم، عثمانکه هست سروری نیکوسرشت و مهتری فرخ نژاد