جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم از خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم

1 جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم وقت است کآتشت برد از جای چون خسم

2 بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا بندد چو مهره ششدر دور مسدسم

3 پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر شرمنده تلطف آن روح اقدسم

4 من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم

5 در روی دهر نیست زبان آوری چو من تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم

6 هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی عالم مساعد است و به کار تو بی کسم

عکس نوشته
کامنت