جانا در انتظار تو شد روزگار از طبیب اصفهانی غزل 135

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

جانا در انتظار تو شد روزگار من

1 جانا در انتظار تو شد روزگار من و آن انتظار هیچ نیاید بکار من

2 بهر تسلیم بود این بس که آورد گاهی مرا بیاد، فراموشکار من

3 شاید مرا بیاد تو آرد درین چمن مشت پری که مانده بجا یادگار من

4 فرخنده طایری ز ریاض محبتم بر خویشتن ببال که کردی شکار من

5 از ساغر نشاط مده باده ام که نیست جز خون دل طبیب می خوشگوار من

عکس نوشته
کامنت
comment