1 جمشید فلک سریر شاه اسمعیل کش افسر خورشید تبارک بادا
2 تاریخ جلوسش از فلک جستم گفت : ایام شه نوش مبارک بادا
1 بازم زبان شکر به جنبش درآمدست نیشکر امید ز باغم بر آمدست
2 آن دولتی که میطلبیدیم در به در پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست
1 همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست خود چه کردم با تو چندین خشم و ناز از بهر چیست
2 باز با من هر زمانش خشم و نازی دیگر است خشم و ناز او نمیدانم که باز از بهر چیست
1 در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
2 پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است