-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جامی لبا لب بایدت لب بر لب ساقی بده زان بادهٔ باقی بکش وین باقی جان را بده
2 ای ساقی مه روی من بهر حیات نوی من هم برقع از رخ برفکن هم از جبین بگشا گره
3 گویند در جنت بود از بهر زاهد میوهها ما و زنخدان نگار این سیب ما زان میوه به
4 عالیست سیب تو بسی کی میرسد دست کسی غالیست نرخ این متاع قیمت مکن منت به
5 رحم آر بر بیچارهٔ از خان و مان آوارهٔ ای منبع لطف و کرم از وصل خودکامش بده
6 تا چند گردم در بدر تا چند پویم کو بکو گیرم سراغت شهر شهر جویم نشانت ده بده
7 ای فیض بس کن زین نفیر گر وصل میخواهی بمیر این کار را آسان مگیر یا جان دگر چیزی بده