- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
2 کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
3 خط مسطر نشود مانع جولان قلم تیغ را جادهکند هرکه ز سر میگذرد
4 موج ما بینم ازین بحر پر آشوب گذشت همچو نظاره که از دیدهٔ تر میگذرد
5 نیست درگلشن اسباب جهان رنگ ثبات همه از دیدهٔ ما همچو نظر میگذرد
6 منزلی نیست که صحرا نشد از وحشت ما غنچه در گل خزد آنجا که سحر میگذرد
7 شوخی رشتهٔ نومیدی ما بس که رساست ناله تا بال گشاید ز اثر میگذرد
8 چون نفس خانهپرستیم و نداریم آرام عمر آسودگی ما به سفر میگذرد
9 در مقامی که قناعت بلد استغناست کاروان چون تپش از موج گهر میگذرد
10 به هوس ترک حلاوت ننمایی بیدل نیست بیناله اگر نی ز شکر میگذرد