-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آوازهٔ جمالت چون از جهان برآمد آواز بینیازی از آسمان برآمد
2 تا پرده گشت مویت در پرده رفت رویت روز جهان فرو شد راز نهان برآمد
3 هر کو چو شمع پرورد از آتش تو جان را جانش هلاک تن شد خنده زنان برآمد
4 با این جفا که اکنون با عاشقان نمودی روزی نگفت یک کس کز یک فغان برآمد
5 هر مرغ را که روزی زلف تو دامگه شد آمد قضا که روزیش از آشیان برآمد
6 جان گران بها به تو بخشم به عرض بوسی بستان مده جگر که نه بر تو گران برآمد
7 عشق تو گوهری که گنج روان بیرزد وهمم در این فرو شد کو از چه کان برآمد
8 خاقانی آن توست بر او تیغ چون کشیدی خود بیمصاف جانا با او توان برآمد