- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جمال تو رشک حورالعین روح را کوی تست خلد برین
2 تا پدید آمد آفتاب رخت شرمسارست آسمان ز زمین
3 گرچه زلف تو داده یاری کفر روی خوب تو کرده پشتی دین
4 وصل ما خود کی اتفاق افتد تو توانگر بحسن و من مسکین
5 دور خوبی چو روزگار گلست تکیه بر نیکویی مکن چندین
6 در فراقت همی کنم بسخن این دل بی قرار را تسکین
7 همچو خسرو که کرد روزی چند بشکر دفع غصه شیرین
8 گر بگریم من از فراقت زار ور بنالم من از جفات حزین
9 دل تهی می کنم ز غصه تو هست اشکم بهانه یی رنگین
10 عاشق تو بخلق دل ندهد میل نکند ملک بعجل سمین
11 چند گویی که هست جان و دلم از جفای رقیب او غمگین
12 سر جور شکر فروشت نیست ای مگس خیز و با شکر منشین
13 عشق در جان سیف فرغانیست چون در اجزای خاک ماء معین