1 جمال ساقی ما در ضمیر لاله گذشت که لاله را می لعل از سر پیمانه گذشت

2 در آن شمایل موزون نگر که هرکس دید به حسن و معنی صد دفتر و رساله گذشت

3 به قصد ضبط نگه، چین بر ابروان انداخت ولی نشد، که کمند از سر غزاله گذشت

4 به طعنه از بر ما غافلان فارغ دل چنان گذشت که بر دشت لاله ژاله گذشت

5 دلم ز حرص سؤال از لبش جواب نیافت چو آن گدای سراسیمه کز نواله گذشت

6 سپهر هرچه کند روزیت به خشم مرو که روی بختم از آن گشت کز حواله گذشت

7 دوساله دردکش دیر بوده ام عجب است که شصت ساله توان از می دو ساله گذشت

8 سری ز قلقل مینا برون نیاوردم اگرچه عمر به تحقیق این مقاله گذشت

9 جفا نماند ز پندار خود چو وارستم بیا که کار «نظیری » ز آه و ناله گذشت