- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جمال و جاه داری هرچه خواهی میتوان کردن به این حسن و جوانی پادشاهی میتوان کردن
2 ز ماهی تا به مه دارد صفا آیینهٔ رویت بدین رو جلوه از مه تا به ماهی میتوان کردن
3 چراغ حسنت از نور الهی شد چنان روشن کز آن نظارهٔ حسن الهی میتوان کردن
4 بدین خط کز بیاض آفتاب آوردهای برون کرشمه بر سفیدی و سیاهی میتوان کردن
5 کله کج کرده تا کی بگذری و بنگری بر ما خدا را تا به کی این کجکلاهی میتوان کردن
6 تمنا گرچه آخر زردرویی بار میآرد برای لالهرویان چهره کاهی میتوان کردن
7 درین محفل که هر ساعت بود طوفان صد توبه کجا دعوی زهد و بیگناهی میتوان کردن
8 فغانی گر غباری در دلت هست از غم دوران به یک جام لبالب عذرخواهی میتوان کردن