- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جاهلی میگفت احنف را متاب گر یکی گوئی تو ده گویم جواب
2 احنفش گفتا تو گر گوئی دهم من یکی باتو نگویم این بهم
3 خلق نبود این که تا یابی خبر از فروتر کس شوی زیر و زبر
4 چون حقارت بر نتابی از حقیر چون کشی پس کبریای آن کبیر
5 خلق چیست ز خلق خون نوشیدن است باز ناپوشیدن و کوشیدن است