1 جهاندار شد صدر دین در وزارت سپهدار شد شمس دین در امارت
2 ز جد و پدر یادگار اند هر دو یکی در امارت یکی در وزارت
1 صنم من پسری لاله رخ و سیمبرست سخت زیبا صنم و سخت به آیین پسرست
2 من و او هر دو به نام ایزد روزافزونیم هر زمان عشق من و خوبی او بیشترست
1 ای شده ملک و دین ز کلک تو راست کلک تو کار ملک و دین آراست
2 دل صافیت مَطلع قَدَرست کفِ کافیت مقتضای قضاست
1 آمدگه وداع چو تاریک شد هوا آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
2 گرمی گرفته از جگر گرم او زمین سردی گرفته از نفس سرد من هوا