دگرباره از جلال الدین محمد مولوی غزل 2166

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو

1 دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو

2 چو چرخم من چو ماهم من چو شمعم من ز تاب تو همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو

3 نشاط من ز کار تو خمار من ز خار تو به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو

4 غلط گفتم غلط گفتن در این حالت عجب نبود که این دم جام را از می نمی‌دانم به جان تو

5 من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو

6 به غیر عشق هر صورت که آن سر برزند از دل ز صحن دل همین ساعت برون رانم به جان تو

7 بیا ای او که رفتی تو که چیزی کو رود آید نه تو آنی به جان من نه من آنم به جان تو

8 ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان که سر سرنوشتت را فروخوانم به جان تو

9 ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی مثال ذره‌ای گردان پریشانم به جان تو

عکس نوشته
کامنت
comment