-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
2 شبی رفتم بکویش ناله ای کردم ز درد دل سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
3 تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمی آید جفا کردم ترا هرگه که تکلیف وفا کردم
4 ز سنگی کز بتانم بر سر آمد جمع شد چندان که محنت خانه در کوی رسوایی بنا کردم
5 گذشتم دوش در بتخانه و کردم نظر هر سو ترا دیدم بشکر این سعادت سجده ها کردم
6 دگر با وعده مهر و وفا منت منه بر من که من در راه عشقت خوی با جور و جفا کردم
7 فضولی ذکر لعلش کردم از من عقل شد زایل بافسونی عجب از خویشتن دفع بلا کردم