1 ای سواد نامهات نور سواد دیدهام تازه جانی یافتم تا نامهات را دیدهام
1 بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید که آن شمایل خوب انجمن بیاراید
2 بخند اگر چه ز خندیدنت همیدانم که آفتاب به روزم ستاره بنماید
1 عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیدهاند آب حیوان در میان تیرگی نوشیدهاند
2 رنگ حرص وشهوت از آیینه دل بردهاند تا در آن آیینه عکس روی دلبر دیدهاند
1 دوش از لبت ربودهام ای مهربان شکر پیداست در بیان من امروز آن شکر
2 چون نی به خدمت تو بسی بستهام میان تا همچو نی گرفتهام اندر دهان شکر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به