در دیده‌ام چه نور روانست از فیض کاشانی غزل 919

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

در دیده‌ام چه نور روانست آن یکی

1 در دیده‌ام چه نور روانست آن یکی این طرفه تر ز دیده نهان است آن یکی

2 ارباب حسن اگر چه بدل جای کرده‌اند لیکن تن‌اند جمله و جانست آن یکی

3 گاهی باین و گاه بآن میرود گمان هم این و آن نه این و نه آنست آن یکی

4 هم او جهان و هم ز جهان برتر است او چون با تو جان که جان جهانست آن یکی

5 در دائره زمان و مکان زو نشان مجو بالاتر از زمان و مکانست آن یکی

6 تا چند گوش بر خبر و چشم بر دلیل بگشای چشم دل که عیانست آن یکی

7 تاکی از ین و آن طلبی آنکه با تو هست بگذر ز این و آن که همانست آن یکی

8 در شأن آن یکی ببیان گفتگو مکن برتر ز گفتگو و بیانست آن یکی

9 خاموش باش فیض که از وصف برتر است دیگر مگو چنین و چنانست آن یکی

عکس نوشته
کامنت
comment