گه استغنا گهی رو دیده از اسیر شهرستانی غزل 818

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گه استغنا گهی رو دیده ام من

1 گه استغنا گهی رو دیده ام من چها زآن طفل بدخو دیده ام من

2 نه از صیاد می ترسم نه از دام نظر از چشم آهو دیده ام من

3 به بزمش فکر کار خود کن ای دل که کار خویش یکرو دیده ام من

4 به باغ از رشک ننشینم که گل را به او زانو به زانو دیده ام من

5 محبت بر محبت می فزاید اثرها از خط او دیده ام من

6 ز نومیدی چرا ممنون نباشم اسیر از چشم او رو دیده ام من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر