- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هر منزل فزون دیدم ز هجران زاری دل را خوشا حال جرس، فهمیده است آرام منزل را
2 ز شوق دوست زان سان چشم حسرت بر قفا دارم که رو هم گر به راه آرم نمیبینم مقابل را
3 چمن را غنچه نشکفته بسیار است، میترسم که در گلزار ایران هم نبینم شادمان دل را
4 اسیر هندم و زین رفتن بیجا پشیمانم کجا خواهد رساندن پرفشانی مرغ بسمل را
5 اگرچه هند گرداب است امان از وی نمیخواهم نگیرد دست استغنای من دامان ساحل را
6 به امید صبوری از درش بار سفر بستم خورند آری به امید دوا زهر هلاهل را
7 به ایران میرود نالان کلیم از شوق همراهان به پای دیگران همچون جرس طی کرده منزل را