ای دیده من از جلال الدین محمد مولوی غزل 2234

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای دیده من جمال خود اندر جمال تو

1 ای دیده من جمال خود اندر جمال تو آیینه گشته‌ام همه بهر خیال تو

2 و این طرفه‌تر که چشم نخسپد ز شوق تو گرمابه رفته هر سحری از وصال تو

3 خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی آبستن است لیک ز نور جلال تو

4 آبستن است نه مهه کی باشدش قرار او را خبر کجاست ز رنج و ملال تو

5 ای عشق اگر بجوشد خونم به غیر تو بادا به بی‌مرادی خونم حلال تو

6 سر تا قدم ز عشق مرا شد زبان حال افغان به عرش برده و پرسان ز حال تو

7 گر از عدم هزار جهان نو شود دگر بر صفحه جمال تو باشد چو خال تو

8 از بس که غرقه‌ام چو مگس در حلاوتت پروا نباشدم به نظر در خصال تو

9 در پیش شمس خسرو تبریز ای فلک می‌باش در سجود که این شد کمال تو

عکس نوشته
کامنت
comment