-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دیده من جمال خود اندر جمال تو آیینه گشتهام همه بهر خیال تو
2 و این طرفهتر که چشم نخسپد ز شوق تو گرمابه رفته هر سحری از وصال تو
3 خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی آبستن است لیک ز نور جلال تو
4 آبستن است نه مهه کی باشدش قرار او را خبر کجاست ز رنج و ملال تو
5 ای عشق اگر بجوشد خونم به غیر تو بادا به بیمرادی خونم حلال تو
6 سر تا قدم ز عشق مرا شد زبان حال افغان به عرش برده و پرسان ز حال تو
7 گر از عدم هزار جهان نو شود دگر بر صفحه جمال تو باشد چو خال تو
8 از بس که غرقهام چو مگس در حلاوتت پروا نباشدم به نظر در خصال تو
9 در پیش شمس خسرو تبریز ای فلک میباش در سجود که این شد کمال تو