دیده ام از گرد گلگون از اسیر شهرستانی غزل 667

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر

1 دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر در نظر کی آیدم سیر گلستان دگر

2 بت پرستی را هنوز امروز با من کارهاست از خطش دیدم سواد کافرستان دگر

3 خوانده ام مضمون حرفش را حیات تازه ای است کرده ام هر دم نثار نامه اش جان دگر

4 آبرو داری پریشانی رواج کار توست گل پس از آشفتگی دارد چراغان دگر

5 منکه دور از سنگ طفلان می توانم شور کرد می برم شهر جنون را در بیابان دگر

6 چون کنم شکر نوازشهای پنهان چون کنم منفعل می سازدم هر دم به احسان دگر

7 دل نمی گیرد قرار از یاد مژگانش اسیر دیده در طالع مگر زخم نمایان دگر

عکس نوشته
کامنت
comment