- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم عشقت نگارا دیده پرخونکردهام تا رخ و عارض زخون دیده گلگون کردهام
2 ای بسا شبها که من از آرزوی روی تو از سرشک دیده کویت را چو جیحون کردهام
3 خون من خواهیکه ریزی بیگناهان هر زمان تو چه پنداری که من در عاشقی چون کردهام
4 دوش وقت نیمشب پیش خدا از جورتو صدهزار افغان و فریاد از تو افزون کردهام
5 تا غم عشق تو اندر طبع من محکم شدست مهر روی دیگران از طبع بیرون کردهام