دیده ام یک مژه آرام به از اسیر شهرستانی غزل 379

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

دیده ام یک مژه آرام به خوابی ننوشت

1 دیده ام یک مژه آرام به خوابی ننوشت که خیالی به دلم حکم عتابی ننوشت

2 دفتر عمر سپردیم به بی پروایی جمع و خرج دو جهان را به حسابی ننوشت

3 سخن عاشق دیوانه چه گفتن دارد نیست طفلی که در این مسئله بابی ننوشت

4 ثبت دل ساخت سروش نفس هر که شنید نام ما بود که بر پشت کتابی ننوشت

5 دلم از دیدن مکتوب تو جان کرد نثار بی تکلف چه خوشاینده جوابی ننوشت

6 دل بیدرد من اوقات جنون ضایع کرد نیست بحری که به هر موج حبابی ننوشت

7 کسی از شرع ملامت نشد آگاه اسیر که به دیوانه سؤالی و جوابی ننوشت

عکس نوشته
کامنت
comment