بارها گفتم ترا دل بارها از سلطان باهو غزل 8

آثار سلطان باهو

سلطان باهو

آثار سلطان باهو

شعربعدی

54 / 8

شعر قبلی

خانه / آثار سلطان باهو / غزلیات سلطان باهو / غزل شماره 8

1 بارها گفتم ترا دل بارها گرد این هرگز مگرد این کارها

2 تو نه ء واقف ز درد دلبران عشق آسان نیست، مشکل کارها

3 بوالهوس گر رو بر راهش آورد می‌خلد در پای‌هایش خارها

4 جای آسایش ندیدی ای دلا بالیقین دان شعله‌های نارها

5 دم زدن در راه عشق یار نیست پاره شو در راه او صد پارها

آثار سلطان باهو

شعر شعر کهن غزل آثار سلطان باهو

عکس نوشته

کامنت

شعر های دیگر از سلطان باهو

1 انما اموالکم و اولاد کم فتنه تمام فاحذروالا خیر فیهم واسمعوا هذا لکلام

2 مال و اولاد ابن آدم را جهنم می برد کس نباشد ایمن از وی گرچه باشد خاص و عام

1 آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم تسبیح را ویران کنم، سجاده را بر هم زنم

2 چوب عصا بر هم زنم، دلق صفا پاره کنم فارغ ز خودبینی شوم این خانه را بر هم زنم

1 صوفی بصدق دل نشوی تاصفا کجاست این راه باصفاست ولی جز جفا کجاست

2 مقصود از جفاست خلاصی ز ما و من جز ما و من خلاص شُدن راه صفا کجاست

شعربعدی

54 / 8

شعرقبلی