- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کردهام باز به آن گریهٔ سودا، سودا که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
2 ساقیامشبچهجنون ریختبهپیمانهٔ هوش که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا
3 محو اوگشتم و رازم به ملاء توفانکرد هست حیرانی عاشق لبگویا،گویا
4 داغ معماری اشکمکه به یک لغزیدن عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا
5 دردعشقم من و خلوتگه رازم وطن است گشتهام اینقدر از نالهٔ رسوا، رسوا
6 نذر آوارگی شوق هوایت دارم مشت خاکیکه دهد طرح بهصحرا، صحرا
7 دل آشفتهٔ ما را سر مویی دریاب ای سرموی توسرکوب ختنها تنها
8 دور انسان به میان دو قدح مشترک است تا چه اقبالکند جام لدن یا دنیا
9 تا تقاضا به میان آمده، مطلب رفتهست نیست غیر ازکف افسوس طلبها، لبها
10 بیدل این نقد به تاراج غم نسیه مده کار امروزکن امروز، ز فردا، فردا