1 تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
2 من به امید وصال تو به کردار قلم لاغر و زرد و نوان گشتم و گریان و دوان
3 من بسان قلم ار روزی فرمان دهیم به سر خود چو قلم گردم پیش تو روان
1 برترست از گمان ملک مسعود بادتا جاودان ملک مسعود
2 کام گردد به بوی نافه مشک چون بگوید زبان ملک مسعود
1 امیر غازی محمود رای میدان کرد نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
2 زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد
1 دل از دولت همیشه شاد بادت که ما شادیم تا بینیم شادت
2 تو آنی کز خرد چیزی نماندست درین گیتی که آن ایزد ندادت