1 تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
2 من به امید وصال تو به کردار قلم لاغر و زرد و نوان گشتم و گریان و دوان
3 من بسان قلم ار روزی فرمان دهیم به سر خود چو قلم گردم پیش تو روان
1 از دو دیده سرشک خون بارم چون ز گفتارهات یاد آرم
2 باز ترسم که آگهی یابند به ستم خویش را فرو دارم
1 تا توانی مکش ز مردی دست که به سستی کسی ز مرگ نجست
2 ماهی ار شست نگسلد در آب بسته او را به خشکی آرد شست
1 ماه صیام آمد این ملک به سلامت فرخ و فرخنده باد ماه صیامت
2 آمد ماه بزرگوار گرامی و آسود از تلخ باده زرین جامت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به