- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل به دریا زدن از چشم تر آموختهام چه هنرها که ز فیض نظر آموختهام
2 غوطه خون جگر کس نبرد راه چو من که من این غوطه به خون جگر آموختهام
3 حق شکرانۀ پروانه فرامش نکنم که از او ساختن بال و پر آموختهام
4 با خیالت مژه بر هم نگذارم کاین کار من به بیداری شب تا سحر آموختهام
5 دیده را تاب تجلای حضور تو نبود خود بر آتش زده تا این هنر آموختهام
6 به سر زلف در ازت که من ار در همه عمر غیر سودای تو کاری دگر آموختهام
7 زآب چشم نرود نقش تو کاین فن بدیع من به خون دل و سوی بصر آموختهام
8 آه اگر تیغ تو ترک سر نیرّ گوید سالها پا زده تا ترک سر آموختهام