قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال از وحشی بافقی غزل 94

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست

1 قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست

2 حال نکو بگذرد، بخت مددها کند طالع خود دیده‌ام، شاهد این حال هست

3 داد منجم نوید، گفت که با اخترت ذلت پارینه رفت ، عزت امسال هست

4 داد مریض مرا مژدهٔ صحت طبیب گرچه هنوز اندکی مضطرب احوال هست

5 طایر اقبال من شهپر دولت دماند رخصت پرواز نیست ورنه پر وبال هست

6 بخت ز دنبال چشم اشک مرا پاک کرد مژده که این گریه را خنده ز دنبال هست

7 وحشی و اقصای دیر کز طرف میکده دردسر قال نیست ، سر خوشی حال هست

عکس نوشته
کامنت
comment