-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشک غمازست خون در گریه داخل کردهام عکس تا ظاهر نگردد آب را گل کردهام
2 رفتم از کوی تو چون شخصی که سیلابش برد ترک جان را بیشتر از طی منزل کردهام
3 آنچنان کز اشتیاق دانه مرغ آید به دام من ز شوق ناله خود را در سلاسل کردهام
4 حرف بیدادش به ناخن میکنم بر چهره لیک چشم تا بر هم زنم از گریه باطل کردهام
5 چون گلوی مرغ بسمل خون رود از نامهام آری آری شرح خونپالایی دل کردهام
6 یارب این ره کی به پایان میرسد چون ضعف من همچو نقش پای در گامی دو منزل کردهام
7 تا کسی بر لب نیارد دعوی خون کلیم خون فرزندان خود را وقف قائل کردهام