-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سالها شد که دلم مهر نگاری دارد نه به شب خواب و نه در روز قراری دارد
2 تنم از درد غباری شد و عیبم نکند هر که بر دامن ازین گرد غباری دارد
3 هرکه مشغول توگشت از دو جهان باز آمد زان که این کار کسی نیست که کاری دارد
4 حاصل از ملک جهان نیست به جز صحبت یار گو غنیمت شمر آن یار که یاری دارد
5 حبّذا بلبل شوریده که بر بوی گلی از همه ملک جهان دامن خاری دارد
6 شب تنهایی من نیست به جز اشک کسی که به بالین من خسته گذاری دارد
7 می کنم سرزنش چشم گهرپرور خویش که نه در خورد خیال تو نثاری دارد
8 قدّ عاشق که دوتا گشت عجب می دارند وین نبینند که دلسوخته باری دارد
9 رخت ازین ورطه به ساحل نتوان برد جلال کاین نه بحری ست که پایان و کناری دارد