جوانی کردم اندر کار جانان از سنایی غزنوی غزل 303

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

جوانی کردم اندر کار جانان

1 جوانی کردم اندر کار جانان که هست اندر دلم بازار جانان

2 چو شکر می‌گدازم ز آب دیده ز شوق لعل شکربار جانان

3 ز من برد اندک اندک زندگانی خلاف وعدهٔ بسیار جانان

4 فغان ای مردمان فریاد فریاد ز شوق دیدن و گفتار جانان

5 از آن دو نرگس خونخوار جانان ز چشم مست ناهشیار جانان

6 فغان زان سنبل سیراب مشکین دمیده بر رخ گلنار جانان

7 همه شب زار گریم تا سحرگاه همی بوسم در و دیوار جانان

8 چو مجنونم دوان در عشق لیلی همی جویم به جان آثار جانان

9 ستاره بر من مسکین بگرید اگر گویی بدو اسرار جانان

10 ازین شهرم ولیکن چون غریبان بمانده در غم و تیمار جانان

11 ولیکن تا روان دارم ندارم من مسکین سر آزار جانان

عکس نوشته
کامنت
comment