- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی شمع چنین نیامدهست از در هیچ مجلسی
2 عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی
3 صحبت از این شریفتر صورت از این لطیفتر دامن از این نظیفتر وصف تو چون کند کسی
4 خادمه سرای را گو در حجره بند کن تا به سر حضور ما ره نبرد موسوسی
5 روز وصال دوستان دل نرود به بوستان یا به گلی نگه کند یا به جمال نرگسی
6 گر بکشی کجا روم تن به قضا نهادهام سنگ جفای دوستان درد نمیکند بسی
7 قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
8 این همه خار میخورد سعدی و بار میبرد جای دگر نمیرود هر که گرفت مونسی