1 رفته ام از خود ندانم بیقرار کیستم می تپم در خون شهید انتظار کیستم
2 گاه خونم می خورد گه خاکمالم می دهد آسمان گویا نمی داند شکار کیستم
3 در حساب است از من سرگشته هر جا سرمه ای است دیده خورشید می داند غبار کیستم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به