1 دیدهٔ مشتاقی از هر مو به بار آوردهام نخل بادامی ز باغ انتظار آوردهام
2 ششجهت دیدارگل میچیند از اجزای من از تحیر زور بر آیینهزار آوردهام
3 حاصل معنیست با حسن عبارت ساختن کعبه جویان رو به خاک پای یار آوردهام
4 تاکشد شوق انتظار خجلت از افسردگی رنگ میجستم براتی بر بهار آوردهام
5 چشم آن دارم که گیرم عالمی را در کنار چون مژه هر چند یک آغوشوار آوردهام
6 ای ادب بگذار تا مشق جنونی سرکنم آخر این لوح جبین بهر چه کار آوردهام
7 سادگی میخندد از آیینهٔ اندیشهام دل ندارد هیچ و من بهر نثار آوردهام
8 ذره را از خودفروشی شرم باید داشتن بی فضولی نیست هر چند انکسار آوردهام
9 بیدلانت عالمی دارند در بار نیاز تحفهام این بس که خود را در شمار آوردهام
دیدگاهها **