1 دلم در عاشقی زار اوفتادست به‌دست رنج و تیمار اوفتادست

2 ستم کش بایدم بودن به ناکام که معشوقم ستم‌گار اوفتادست

3 نکو رویست و بدخویست و نشگفت که گل در صحبت خار اوفتادست

4 بلای جان خلقست و دل من به‌صد جانش خریدار اوفتادست

5 دلم امسال در دام غم عشق بتر از پار و پیرار اوفتادست

6 همی شویم به‌خون این بار چهره که دست خونم این بار اوفتادست

7 مرا عشقست و جز من مردمان را ازین انواع بسیار اوفتادست

8 دلم برده‌ست و جان هم برد خواهد نه خر مرده است و نه بار اوفتادست

9 ملامت چون کنم خود را؟ نه اول ز من آیین این کار اوفتادست

10 ز من بیزار شد معشوق و با منش ندانم تا چه آزار اوفتادست؟

11 حدیث عشق ما و خوبی او بر شاه جهان‌دار اوفتادست

12 علاء دین و دنیا شاه اتسز که شاهی را سزاوار اوفتادست